توهمات
ته مانده یک مغز که سال پیش پوکید
يك توهم يك درد يك خارش يك عطسه. آغاز يك توهم شروع يك درد آزار يك خارش مرگ يك عطسه و پايان يك روز بيهوده.
نظرات شما عزیزان:
وبلاگ زیبایی داری به منم سربزن راستی لینکت کردم توهم بی زحمت منوبلینک
با حسرتی جانکاه دیدم
با دیگران همدست و سرمست
پشت مرا عشق تو بشکست
در قلب تو جایی ندارم
مرغم که ماوایی ندارم
من در قمارت برده بودم
آنشب برایت مرده بودم
آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ..
باران
به پنجره کوباند؛
ديشب
که صبح؛
با نزول اولين آيه های خورشيد
بر خطوط خالی ؛
سبز شدی !
و جوانه زدی روی ؛
سه نقطه های بی واژه ام ...
مداد سبزم؛
ريسمان نامرئی تو را گرفت
بالا کشاندی مرا
تا حد بی نهايت آبی های دور
....
حالا تمام برگ های سفيدم
بهار شده اند
دیگه به ما سر نمیزنی دیگه؟1
قرار نبود
هیچ اتفاق تازه ای
بیفتد
نه!
قرار نبود
سهمی از سایه ی تورا
برای شانه های خودم
بردارم
تنها
قرار بود
در قرارهای خاکستری
کمی
بی صدا
ب
ش
ک
ن
ی
م
.
.
.
یادت نیست ؟
همان ابتدای زندگی را می گویم
هنوز در توهمات
غوطه ورم
از نامه هایی که برایت نوشتم
و پاره کردم
اشک ریختم
بعد یک پک سیگار
نقش چهره تو در دود
توهمی است دوست داشتنی و دردناک
.
.
با قلبم چه کنم که از تو خالی نمی شود
Power By:
LoxBlog.Com |